نازت کشم نازت کشم هرچند در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود وز خوانی ز سوی خود
با قهر و مهرت خوش دلم گر عشق در کارم کنی
من طائر پر بسته ام در کنج غم نشسته ام
من کز قفس شکسته ام تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دل داده ام بهر بلا آمده ام
یار من دلداده شو تا با بلا یارم کنی
ما را چون کرد امتحان ناچار گردی مهربان
رحم آوری ای آرام جان بر این دل زارم کنی
گفتی جفا بخشم تو را و ز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم با خویشتن یارت کنم
گفتی که دلدارت شوم شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ترسم ای بیدارت کنم
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
اشعار و جملات زیبا،
،
:: برچسبها:
شعر,
شعر زیبا,
سیمین بهبهانی,